چالش انسان مسلمان با سنّت و مدرنیته

ساخت وبلاگ

شما اتفاقا برخی از این مشکلات پدید آمده را برشمرده‌اید، مثل اینکه احزاب در ایران مثل موتوری هستند که با بدنه جامعه درگیر نمی‌شوند یا احزاب در ایران ناکارآمدند، فصلی و هیجانی هستند یا اینکه هزینه‌شان بالا می‌رود و در نتیجه انگیزه‌ای در جامعه ایجاد نمی‌کنند.

علت این است که در قانون اساسی ما حزب پذیرفته شده بود، اما رابطه حزب را با حکمرانی به درستی تعریف نکرده‌ایم. تنها کسی که تلاش کرد که این رابطه را برقرار کند، مرحوم آیت‌الله بهشتی در کتاب «مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی» بود. ایشان متوجه شده بود که حزب بدون تلاش برای به دست گرفتن قدرت حزب‌نما می‌شود. اما شهادت ایشان اجازه نداد که این بحث را بسط دهند. کسان دیگری هم که بعدا وارد این بحث شدند، آن قدر سرشان شلوغ شد که فرصتی برای این توضیحات نیافتند.

یعنی ما یک فقه تحزب نداریم.

بله، ما تحزب داشتیم، اما نقشه جامع عمل حزبی نداشتیم که حزب از کجا باید شروع شود و چگونه باید وارد قدرت شود. به همین دلیل قانونگذاری ما در این زمینه مشکل دارد و افکار عمومی با آن مشکل دارد. یعنی تلاشی که کشورهایی چون ترکیه و تونس و مالزی در فعالیت‌های حزبی داشته‌اند را نداریم. ما اگر نتوانیم رابطه حزب با دین و حکومت را به درستی توضیح دهیم، احتمالا نه دموکراسی‌مان دموکراسی می‌شود و نه حزب‌مان حزب می‌شود و شاید نه دینداری‌مان دینداری.

 

البته شما اشاره کرده‌اید که با توجه به رویکردهای ممنوعیت، جواز، ترغیب، حمایت و تجویز به حزب که در فقه ما وجود دارند اما درمجموع از روح قوانین ما رویکرد جواز برمی‌آید.

بله، اما البته نوعی کراهت در آن وجود دارد. در قانون اساسی ١٣٥٨ حزب را به باقی فعالیت‌ها مثل فعالیت‌های مذهبی، انجمن‌های صنفی و مسائل دیگر تقلیل داده بودند. یعنی درک روشنی از حزب نبود، زیرا درکی عمومی از حزب وجود داشت.

آیا این رویکرد جوازی با نظام جمهوری به مشکل بر نمی‌خورد؟

چرا، اما در آن زمان جمهوری‌ها را جمهوری‌های غیرحزبی در نظر می‌گرفتند. یعنی درک روانی از رابطه دولت جدید با حزب نبود، ضمن آنکه نگرانی وجود داشت. مثلا در بازسازی قانون اساسی در ١٣٦٨ بحث حزب مطرح شد اما ظاهرا این ایده که حکومت حزبی شود، وجود نداشت. از آزادی حزب صحبت می‌شد، بدون اینکه حکومت را حزبی کنند و نتیجه این می‌شود که امروز بیش از ٢٠٠ حزب سیاسی ثبت‌شده در کشور داریم، اما حکومت حزبی نیست و این باعث می‌شود که نوعی اخلال در فضای سیاسی همیشه ایجاد شد.

البته شما فقدان نگاه حزبی را خطرناک دانسته‌اید و سه الگوی بدیل یعنی حکمرانی موجی و حکمرانی تک‌حزبی و حکمرانی شخصی را برای آن متصور شده‌اید.

بله، این طور است. برخی معتقدند که چون در جامعه فقیهی حاکم است، می‌تواند سلامت انتخابات و سایر امور را تجویز کند. اما در تحلیل‌های مرحوم بهشتی و دیگران گفته می‌شود که با یک گل بهار نمی‌شود، بلکه بحث بر سر نظارت‌های سیستماتیک است. شهید بهشتی معتقد بود که حکومت در دوره جدید شخصی شدنی نیست، یا حزبی است یا بدیل‌هایی بد دارد، یا محفلی است یا موجی. متاسفانه جامعه ما محفلی و موجی شده است. یک موجی می‌آید و می‌رود. به مناسبت انتخابات ١٣٩٦ با آقای ناطق نوری تلاقی داشتم و به ایشان گفتم که تعبیر «موجی» را از شما گرفته‌ام. ایشان تایید کرد و گفت که دولت آقای روحانی هم باز موجی است. به هر حال به نظر من این برداشت درست است، یعنی چنین نیست که اگر حزب حذف شود، بدیل بهتری داریم. ما چاره‌ای نداریم جز اینکه حزب بهتری داشته باشیم.

شما برای بازسازی مفهوم حزب از دل فقه سنتی یک جا به بحث مالکیت خصوصی اشاره کرده‌اید، یعنی از بحث مشاعات در حقوق خصوصی برای بازسازی مفهوم حزب کمک گرفته‌اید و بحث بعدی خطابات عمومی است. یکی هم بحث بازی است.

آیا بازی مفهومی جدید نیست؟

خیر، مثلا از قدیم در فقه بحث سبق و رمایه مطرح بوده است، یعنی مسابقه و تیراندازی. آنجا شرایط بازی را مطرح کرده است. همچنین در بحث از «فاستبقوا الخیرات» نوعی مسابقه در کار خیر را مطرح می‌کنند. قدما بازی و قاعده بازی را می‌پذیرفتند. مثلا یکی از قواعد بازی این است که یک نفر نمی‌تواند لیدر دو طرف باشد. اما متفکران قدیم ما بازی را محدود به بازی‌هایی کرده بودند که مقدمات جنگ هستند، مثل اسب سواری، تیراندازی، پرتاب نیزه و... اما اگر بگوییم تئوری بازی قابل گسترش به عرصه سیاست هست، آن گاه تمام قواعدی که در سبق و رمایه بود، صادق می‌شود.

فراز ایران...
ما را در سایت فراز ایران دنبال می کنید

برچسب : مدرنیته, نویسنده : 3farazeiran9 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 3:38